مدیران با برقراری ارتباطات متقابل شبکه ای از روابط را در درون و بیرون سازمان ایجاد می کنند که موجب می شود مدیر موقعیت منحصر به فردی در دریافت و ارسال اطلاعات داشته باشد. یکی از نظریه پردازان معتقد است بخش عظیمی از کار مدیر به نقشهای اطلاعاتی او اختصاص می یابد. او سه نقش اطلاعاتی برای مدیران تعیین کرده است.
الف) نقش ارزیاب. این نقش شامل جستجو، دریافت و انتخاب اطلاعات است. مدیران به طور جدی اطلاعات مفید و مورد نیاز را از داخل و خارج سازمان جمع آوری می کنند. از آنجا که بیشتر اطلاعات دریافت شده شفاهی است حرف های بی اساس، شایعه ها و مانند آنها مدیران باید اطلاعات را ارزیابی و از میان آنها اطلاعات مورد نیاز خود را انتخاب کنند. این نقش غالبا مدیران را به عنوان آگاهترین عضو گروه مطرح می کند.
ب) نقش توزیع کنند. در این نقش مدیران اطلاعات مهم را بین زیردستانشان توزیع می کنند. بعضی از آنها اطلاعات واقعی هستند که در جلسات مشترک و مذاکرات نقل می شود، اما برخی از این اطلاعات ناشی از تعبیر و تفسیر مدیر از وقایع و رویدادهاست مسدولیت مدیر ایجاب می کند که مطمئن شود زیر دستانش اطلاعات مورد نیاز را برای اجرای وظایفشان در اختیار دارند.
ج)نقش سخنگو. در نقش سخنگویی مدیران اطلاعات را به افراد خارج از سازمان، خصوصا مقامهای بالاتر، سیاستمداران و مانند آنها منتقل می کنند. در اجرای این نقش مدیران ممکن است در داخل سازمان صحبت کنند، یا سازمان را به مشتریان، طرههای قرارداد مقامهای رسمی و مانند آنها معرفی کنند.
مدیران با اجرای نقشهای ارتباطی روابط خود را در سازمان حفظ می کنند و آن را گسترش میبخشند. این نقشها به سه دسته تقسیم می شوند.
الف) نقش تشریفاتی. دراین نقش، که از مهم ترین و آسان ترین نقشهای مدیری است، مدیر وظایف تشریفاتی را به عنوان مقام مسئول سازمان اجرا می کند. مدیری که در جشن عروسی زیر دستان خود شرکت می کند، شهرداری که کلید شهر را به قهمرمانی تقدیم می دارد، مدیر فروشی که مشتریان خود را به ناهار دعوت می کند، مدیری که هر روز عده زیادی از ملاقات کنندگان را به حضور می پذیرد، همگی نقشهای تشریفاتی را ایفا می کنند. شرکت مدیر در چنین مراسمی از نظر ایجاد تصویری موفقیت آمیز از سازمان در ذهن اعضای سازمان و نظاره گران خارجی بسیار اهمیت دارد.
ب) نقش رهبری. نقش رهبری شامل مسئولیت هدایت و هماهنگی فعالیتهای زیردستان در راستای نیل به اهداف سازمانی است. مدیر چون با دیگران کار میکند و امور سازمانش را به وسیله دیگران انجام می دهد مسئول اعمال زیردستانش است ، همان طور که مسئول اعمال خودش نیز هست. در واقع شکست یا موفقیت ززیر دستان معیاری برای شکست یا موفقیت مدیران است، زیرا زیردستان و منابع عواملی هستند که مدیران می تواننداز آنها برای نیل به اهداف سازمان بهره گیرند و موفق شوند.
ج)نقش رابط. این نقش مربوط به ارتباط مدیر با اعضای هیئت مدیره و افراد خارج از سازمان است که جلب حمایت آنان در موفقیت سازمان تاثیری به سزا خواهد داشت، مانند ارباب رجوع، مقامهای رسمی دولتی، مشتریان، عرضه کنندگان مواد اولیه و مانند آنها.
نقش یعنی الگوهای رفتاری مورد انتظار از هر فرد در یک واحد اجتماعی.
نقش عبارت است از رفتار مورد انتظار از شخصی که پستی را اشغال کرده است در تحقیق وسیعی که درباره نقشهای مدیریتی انجام شده این نتیجه به دست آمده است که مشاغل بسیاری از مدیران کاملا شبیه یکدیگر است و همه مدیران برای اداره واحد یا سازمان خود تقتداری رسمی دارند و موقیت خود را از این اقتدار کسب می کنند و بر اساس این موقعیت مدیران با زیردستان، همکاران و مقامهای بالاتر روابط شخصی برقرار می کنند و این ارتباطات اطلاعات مورد نیاز آنان را برای تصمیم گیری فراهم می کند. بنابراین همه مدیران تعدادی از نقشهای ارتباطی، اطلاعاتی و تصمیم گیری را بازی میکنند.
وظایف مدیر را نام ببرید.
وظایف برنامه ریزی را توضیح دهید.
وظیفه سازماندهی را توضیح دهید
وظیفه هدایت را توضیح دهید.
وظیفه خلاقیت را توضیح دهید.
برنامه ریزی: سازمان برای تحقق هدفهایی ایجاد می شود و فردی باید این اهداف و وسایل نیل به انها را معین کند مدیر همان فردی است که چنین کاری را انجام میدهد.
وظیفه برنامه ریزی شامل تعریف اهداف سازمان، تعیین راهبرد تحقق این اهداف و ایجاد مجموعه ای از برنامه ها برای یکپارچه و هماهنگ کردن فعالیتها در جهت نیل به هدفهاست.
سازماندهی: وظیفه سازماندهی مدیر شامل تعیین وظایفی است که باید در سازمان اجرا شوند، مشخص کردن افرادی است که باید آن وظایف را انجام دهند و تعیین وظایفی است که می توانند با هم یک گروه شغلی تشکیل دهند. همچنین در این وظیفه مدیر تعیین می کند که چه کسی به چه کسی گزارش می دهد و تصمیمهای سازمان در کجا اتخاذ می شود.
هدایت: در هز سازمان افراد مختلفی کار می کنند. شغل مدیر ایجاب می کند که فعالیتهای این افراد را هدایت و آنها را با هم هماهنگ کند. مدیر با ایجاد انگیزه در یزر دستان فعالیتهای آنها را جهت می دهد، موثرترین مجاری ارتباط را انتخاب و تعارض میان اعضای سازمان را برطرف می کند و به این ترتیب وظیفه هدایت را انجام می دهد.
نظارت: وقتی هدفها تعیین ، برنامه ها تنظیم ، چارچوب سازمان طراحی و افراد مورد نیاز منصوب شدند و پس از آموزش انگیزه لازم پیدا کردند مدیر برای اطمینان از اجرای درست و به موقع همه کارها باید عملکرد سازمان را ارزیابی کند. عملکرد واقعی سازمان باید با هدفهایی که از قبل تعیین شده است مقایسه شود. اگر انحرافهایی از برنامه های تعیین شده مشاهده شود وظیفه مدیر است که آنها را اصلاح کند این فرآیند ارزیابی، مقایسه و اصلاح نظارت نامیده می شود.
کپی برداری ازمطالب فوق با ذکر منبع بلامانع است.
مدیران در هر سطحی که باشند و در هر نوع سازمانی که فعالیت کنند باید به مهارتهای خاصی مجهز شوند تا بتوانند در نیل به اهداف تعیین شده سازمان را یاری رسانند. سه مهارت اصلی را برای مدیران را تعریف و تعیین کرده اند که عبارت اند از مهارتهای ادراکی، مهارتهای انسانی و مهارتهای فنی. با توجه به سطوح مختلف مدیران، میزان وقتی کهخ هر یک از آنها به این مهارتها اختصاص می دهند متفاوت است.
مهارتهای ادراکی: این مهارتها توانایی هماهنگ کردن و وحدت همه ی فعالیتهای سازمان را به مدیر می دهند تا بتواند سازمان را به صورت یک کل در محیطی که آن را احاطه کرده است مشاهده ، و روابط متقابل بخشهای مختلف و چگونگی تاثیر تغییر هر قسمت در کل سازمان را پیش بینی کند.
مدیران را می توان به دو دسته تقسیم کرد
1. از نر سطح سازمانی. مدیران عملیاتی (خط اول) مدیران میانی و مدیران عالی.
2. از نظر فعالیتهای سازمانی که مدیران مسئولیت اجرای آنها را بر عهده دارند.
مدیران وظیفه ای(تخصصی)، و مدیران عمومی ( استونر، 1995 ، 16)
مدیران عملیاتی(خط اول). مدیران در این سطح مستقیما مسئول تولید کالاها و خدمات هستند. این مدیران را معمولا رئیس قسمت، سرپرست یا متصدی می نامند. آنان فقط کارکنا عملیاتی را هدایت می کنند و سرپرستی مدیران دیگر را بر عهده ندارند. کارکنانی که به آنان گزارش می دهند معمولا کارهای تولیدی یا عملیاتی سمازمان را انجام می دهند، مانند مدیر عملیاتی در یکی کارخانه تولیید فولاد که کارکنانی را سرپرستی می کند که فولاد تولید می کنند، با ماشینها کار و از آنها نگهداری می کنند. مدیر فروش در یکی بنگاه فروش اتومبیل افرادی را سرپرستی می کند که به مشتریان اتومبیل می فروشند. این سطح از مدیریت حد فاصل بین مدیران سطوح میانی و کارهای اجرائی است. بیشتر وقت این مدیران با کارگران صرف می شود و زمان کمی را با مدیرات بالاتر یا افراد خارج از سمان می گذرانند. این مدیران با محیط کاری خود کاملا در ارتباط اند و مسائل آن را حل می کنند. در حقیقت آنان در خط آتیش کار می کنند، جایی که عملیات درآن صورت می گیرد.
مدیران میانی. مدیران میانی یک رده بالاتر از مدیران عملیاتی هستند، به طور مستقیم به مدیریت رده بالا گزارش می دهندک و یک پل ارتباطی بین مدیریت عالی و مدیریت عملیاتی سازمان تشکیل می دهند. آنان راهبردها و خطر مشیهای ارائه شده توسط مدیران عالی راب به هدفهای ویژه و برنامه ها تبدیل می کنند و برای اجرا در اختیار مدیران عملیاتی قرار می دهند. این مدیران بیشرت وقت خود را صرف حضور در جلسه خها و تهیه گزارشها می کنند.
مدیران عالی: این سطح از مدیریت معمولا گروه کوچکی از مدیران را تشکیل می دهد که مسدول اداره کل سازمان هستند. آنان اهداف، خط مشیها و راهبردها را تدوین و واکنشهای سازمان را در برابر محیط معین می کنند. معمولا این سطح از مدیریت را مدیر عامل، مدیر، رئیس و جزآن می نامند.
مدیران وظیفه ای (تخصصی). مدیران وظیفه ای (تخصصی) کارکنانی را با مهارتهای ویژه در یک زمینه خاص مانند حسابداری، امور پرسنلی، پرداخت، بازاریابی و تولید سرپرستی می کنند. اجرای همه این وظایف برای توفیق سازمان ضروری است برای نمونه، وظایف مسئول امور مالی در فروشگاهی بزرگ سرپرستی گروهی از متخصصان امور مالی و حسابداری است که از سیستمهای پیشرفته کامپیوتری برای نگهداری سوابق فروش، صورتهای موجودری، هزینها ها و سایر اطلاعات مهم مالی استفاده می کنند.
مدیران عمومی. مدیران عمومی مسئول کلیه وظایف و فعالیتهایی هستند که در یک واحد یا یک سازمان انجام می شود و معمولا دو یا چند بخشی را با هم هماهنگ می کنند. این فعالیتها عبارت اند از تولید، بازاریابی، امور مالی و مانند آنها. یک شرکت کوچک ممکن است فقط یک مدیر عمومی داشته باشد که همان رئیس شرکت یا معاون اوست اما در سازمانهای بزرگ ممکن است چند مدیر عمومی در راس قسمتهای مستقل وجود داشته باشند. مثلا در یک شرکت بزرگ مواد غذایی ممکن است برای هر یک از بخشهای تولید خواروبار، تولید مواد سردخانه ای و تولید محصولات غذایی منجمد مدیر عمومی و جود داشته باشد. هر یک از روسای این بخشها، مانند مدیرعامل در یکی شرکت، مسئول تمام فعالیتهای بخش خود هستند.
سازمان برای نیل به مقاصد خود و جهت دادن به فعالیتهای کارکنان در راستای هدفهایش به سرپرستی، نظارت، هماهنگی و هدایت نیاز دارد. مجموعه وظایفی که رفتار و فعالیت سازمان را در مسیر هدف تنظیم، تضعیف تقویت و راهنمایی کمی کند مدیریت نامیده می شود. همه ی سازمان های رسمی برای استمرار و تداوم فعالیت خود به مدیریت نیاز دارند. فقدان مدیریت موجب ناهماهنگی، انحراف از هدف، انلافوقت و انرژی می شود و سازمانها را به نابسامانی و از هم پاشیدگی می کشاند.
سازمان و مدیریت لازم و ملزوم یکدیگرند، وجود یکی بدون دیگری بی معناست. مدیر در سازمان فعالیت می کند و هیچ سازمانی از مدیریت بی نیاز نیست پیش دانسته ها. تعریف فرآیند: فرآیند به معنای شیوه نظام یافته اجرای فعالیتهاست.