بوروکراسی روشی است برای سازماندهی و هر گاه بحث درباره بوروکراسی مطرح می شود سازمانهای بزرگی که بهطور نظام یافته کار می کنند به ذهن متبادر می شود. به نظر یکی از صاحب نظران، بوروکراسی شکل ایده آلی برای سازماندهی است که فعالیتهای سازمانهای بزرگ را به گونه ای هدایت می کند که بیشترین تولید یا خدمت موثر حاصل شود. مدیریت بر چنین سازمانی (مدیریت بوروکراتیک) دارای هفت مشخصه به شرح زیر است.
1. قوانین مقررات. قوانین و مقررات خطوط راهنمای اصلی برای تعریف و کنترل رفتار همه کارکنان هنگام اجرای وظایف است و موجب می شود که نظم مورد نیاز برای نیل به اهداف تعیین شده در سازمان برقرار شود. پیروی از قوانین و مقررات یک شکل بودن روشها و عملیات را تضمین می کند و علی رغم تمایلات شخصی مدیر یا کارکنان، قوانین و مقررات مدیریت عالی را برای هدایت و هماهنگی تلاشهای مدیران میانی مدیران عملیاتی( خط اول) و کارکنان توانا می سازد. مدیران می آیند و می روند، اما قوانین و مقررات به حفظ ثبات سازمانی کمک می کنند.
2- غیر شخصی بودن. اتکا بر قوانین و مقررات، سازمان را به سوی غیر شخصی بودن هدایت می کند بدین وسیله کارکنان از هوی و هوسهای مدیران در امان می مانند. غیر شخصی بودن موجب می شود که مدیران زیردستان خود را به طور عینی و براساس عملکرد تخصص آان ارزشیابی کنند و عوامل ذهنی ناشی از ملاحظات شخصی خود را در ارزیابی دخالت ندهند. به عبارت دیگر، غیر شخصی بودن، عینیت مدیران را افزایش می دهد و فرد گرایی آنان را به حداقل می رساند.
3- تقسیم کار. مدیران و کارکنان وظایف را انجام می دهند که متناسب با ویژگیها و تخصص آنان تعیین شده است. تقسیم کار فرآیند تبدیل وظایف به کارهای ساده تر و تخصصی تر است. این امر به سازمان قدرت میدهد تا کارآیی شخص را به حد مطلوب برساند. مدیران باید در قسمتهایی فعالیت کنند که تخصص مناسب آن را دارا هستند و سایر کاکنان نیز باید به اجرای وظایفی منصوب شوند که یادگیری و انجام دادن آن وظایف نسبتا برایشان آسان باشد.
بوروکراسی اصطلاحی با معانی مختلف است و این امر موجب می شود که معنی آن درست درک نشود. متداول ترین معانی آن به شرح زیر است:
ب) بوروکراسی نظامی اداری مانند همه دستگاههای مرکزی و محلی حکومتی است این معنی نیز مشابه با تشریفات زاید است.
پ) بوروکراسی شکلی از سازمان با ویژگیهایی خاص مانند سلسله مراتب، اختیار، مقررات و جز آن است.
هر گونه کپی برداری از مطالب فوق صرفا با ذکر نام منبع بلامانع است.
سازمان و مدیریت لازم و ملزوم یکدیگرند و مدیریت به معنای فرآیند برنامه ریزی سازماندهی، هدایت نظارت بر کار اعضای سازمان است که کلیه منابع سازمانی موجود را برای رسیدن به هدفهای تعیین شده سازمانی به کار می برد. مدیران از نظر سطح سازمانی به مدیران عملیاتی، میانی و عالی و از لحاظ فعالیتهای سازمانی مسئولیت اجرا ی آن را بر عهده دارند به مدیران وظیفه ای و مدیران عمومی تقسیم می شوند. مهارتهای مورد نیاز مدیران یعنی مهارتهای ادراکی، انسانی وقتی با توجه به سطح مدیران متفاوت است وظظایف اساسی مدیران عبارت است از برنامه ریزی سازماندهی هدایت، نظارت و بستر سازی برای ایجاد خلاقیت که مدیران این وظایف را با اجرا کردن سه نقش ارتباطی، اطلاعاتی و تصمیم گیری اجرا می کنند.
هر گونه کپی برداری از مطالب فوق صرفا با ذکر نام منبع بلامانع است.
نقشهای تصمیم گیری شاید مهم ترین نقش مدیریتی باشد، زیرا مدیران اطلاعات را برای تصمیم گیری به کار می برند تا زمان و چگونگی تعهد سازمان را در نیل به اهداف و فعالیتهای مورد نظر تعیین کنند. در این رابطه مدیران چهار نقش بازی می کنند:
ب)نقش آشوب زدایی. امور هیچ سازمانی همیشه به آرامی پیش نمی رود. هنگام بروز مشکلاتی از قبیل تعتصاب کارگری ورشکستگی عرضه کنندگان، فسخ قرارداد توسط مشتریان، مشکلات مالی و مانند آنها از مدیران انتظار می رود حتی با اتخاذ تصمیمهای غیر معمول و با یافتن راه حلهایی بر این مشکلات چیره شوند و نگذارند این مسائل به بحران تبدیل شود.
ج) نقش تخصیص دهنده منابع. هر مدیری با تعدادی اهداف، مسائل و نیازهای انسانی مواجه است که همه آنها برای استفاده از وقت و منابع او با هم رقابت می کنند. از آنجا که این منابع معمولا محدودند، هر مدیری باید بین اهداف و نیازها تعادلی برقرار کند برای مثال بسیاری از مدیران کارهای روزانه خود را به گونه ای ترتیب میدهند که برای برخی کارها اولویت قائل می شوند. کارهایی را که از نظر آنها مهم تر است زودتر انجام می دهند و بقیه را به تاخیر می اندازند.
هر گونه کپی برداری از مطالب فوق صرفا با نام منبع بلامانع است.